مطالبه مقام معظم رهبری از جامعه دانشگاهی کشور، در طول ۲۲ سال اخیر، همواره اشاره بر خوداتکایی قشر نخبه و دانشگاهی کشور و ارائه نظریه بر مبنای اصول اسلامی بوده است.
درجه اهمیت دادن به مسائل نخبگان همواره بیانگر سطح آگاهی مسئولان و همچنین میزان ترقی و پیشرفت در هر کشور است و به بیان بهتر هر جامعه ای قشر فرهیخته خویش را تکریم و حمایت کند، در مقاطع بالاتر و در بعد بین المللی چهره ای مثبت و فرهنگی از خود ارائه می دهد و چه بسا بسیاری از جوامع عقب مانده که با وجود دور ماندن از مؤلفه های توسعه یافتگی، به علت توجه ویژه به دانشمندانشان توانسته اند وجه ممتازی را میان دیگر ملل کسب کنند چراکه زیرساخت های پیشرفت در هر جامعه ای با برنامه های بنیادین ممکن می شود که احقاق آن میسر نیست مگر آنکه طرح و برنامه ریزی اش توسط نخبگان متخصص صورت پذیرد.
همچنین با توجه به اینکه به لحاظ کمی، تعداد نخبگان در هر کشوری به نسبت جمعیت عامه مردم، محدودتر است و همچنین از سویی این جمعیت کم، بازدهی چندبرابری به نسبت جامعه آماری مقابل یعنی اکثریت مردم جامعه دارند، بنابرین لزوم رسیدگی فزاینده به دانشمندان و نخبگان با درنظرداشت موارد یاد شده بیش از پیش احساس می شود، با احتساب این امر که فنداسیون پیکره اقتصادی و اجتماعی هر جامعه زمانی مستحکم خواهد بود که به لحاظ بعد منابع انسانی متخصص غنی باشد.
اشارات مذکور روشن می کند توجه و برنامه ریزی اساسی مسئولان و مدیران در سطوح مختلف در راستای ایجاد فضای مناسب، جهت ارائه راهکارها و فعالیت های راهبردی نخبگان مسئله ای ضروری است و البته هر کشوری با در نظرگرفتن منابع و امکاناتی که در اختیار دارد جهت تحقق این امر می کوشد و تمرکز خود را بر استفاده حداکثری از این پتانسیل کارآمد بنیان می نهد از جمله کشور ایران، که با پیشینه قوی خود در امر علم و دانش، همواره در راستای تحقق موارد مذکور تلاش می کند.
اما آنچه که در سال های اخیر و به ویژه در میان کشورهای ساکن در منطقه خاورمیانه در راستای فعالیت های علمی بیش از پیش مورد توجه و بهره براری قرار گرفته است، برپایی نشست های نظریه پردازی میان نخبگان و دانشگاهیان است، به این نحو که قشر فرهیخته دانشگاهی با حضور در جلسات متعدد، در رابطه با موضوعات مورد بحث، به ارائه نظرات و برنامه های خود در قالب کارگاه های علمی پرداخته و نهایتاً نتایج جلسات در قالب اتاق های فکر، در مدیریت بالادست مورد بررسی قرار گرفته و استفاده می شود که رویه مذکور بار مثبت فراوانی را در سطح جامعه و میان عامه مردم خواهد داشت که به بررسی آن ها در دو قالب و سطح "دانشگاهی" و "عامه مردم" می پردازیم.
الف: سطح دانشگاهی: برپایی جلسات و کرسی های نظریه پردازی در هر رشته ای به ویژه در حوزه علوم انسانی در دانشگاه ها موجب می شود تا بار علمی موجود در کلاس های درس، به کتاب های درسی محدود نشده و دانشجو از این طریق به تحلیل آموخته هایش بپردازد، چراکه برپایی نشست های نظریه پردازی علاوه بر آنکه به نوعی از دانشجو در موضوعات مختلف نظرخواهی می کند، سبب می شود تا وی با استناد و استفاده از آموخته هایش نظریه ای را ثابت یا رد و حتی نظریه ای را ارائه نماید که این روند به خودی خود سبب گردش علمی در جامعه دانشگاهی خواهد شد، مسئله ای که شاخص علمی در هر محیط علمی را بالا برده و از منظری دیگر موجب صدور آراء اندیشمندان جامعه علمی یک کشور به دیگر کشورها می شود.
ب: سطح جامعه و مردم: هنگامیکه تصمیم گیری های کلان در یک کشور از طریق میز مذاکره و نظریه پردازی فرهیختگان به وقوع بپیوندد و همواره اتاق فکری به همین منظور متشکل از نخبگان در یک جامعه وجود داشته باشد، در این صورت، مردم این اطمینان را دارند که رویکردها و تصمیمات کشور از الک و صافی متخصصانی عبور کرده که هدفشان سعادت جامعه و مردم است و بازخورد اولیه این نوع طرز فکر، آسودگی خیال مردم جامعه است که نتیجه اش سیر صعودی نمودار فعالیت های اقتصادی مردم می شود.
در این مجال با توجه به قدمت و سابقه علمی مسلمانان و همچنین پیشنیه غنی تمدنی ایران قبل و بعد از ورود اسلام، شاید گریزی به وضعیت تاریخی مسلمین در دوران شکوهمند تمدن اسلامی خالی از لطف نباشد؛ درست زمانی که جهان غرب غرق در اندیشه های فئودالی و پادشاهی بود و سلطه افکار متعصبانه کلیسا فوجی از نارضایتی را میان توده های مردم ساکن در کشورهای غربی برانگیخته بود، در آن سوی کره خاکی، مردم مشرق زمین و به ویژه مسلمین روزگار خود را با دادوستد کالا و تجارت های کلان، کسب علم و دانش اندوزی و نخبه پروری می گذرانند. دورانی که اندکی بعد از شکل گیری جماعات متعدد مخالف با کلیسا در کشورهای اروپایی و شکل گیری ارتشی جهت جنگ های سلسله وار و چند صدساله صلیبی با مسلمانان، رو به افول گذاشت، هرچند که در این بین کشور ایران نیز که در کارنامه علمی و تاریخی خود، نخبگان بزرگی چون ابن سینا، ابوریحان بیرونی، رازی، سعدی و غیره را به بشریت تقدیم کرده و جهان امروز بسیاری از پیشرفت های زیربنایی خود را مدیون دانشمندان و نخبگان ایران زمین است، از گزند این وقایع تاریخی مصون نماند و متضرر آسیب های جبران ناپذیری شد.
باری به هر نحو پس از گذر چند قرن از آن دوران، کشورهای اسلامی، امروز حیاتی نوین را گذرانده و به بیان بهتر این ملل در حال کسب ابعاد مختلف تمدن هستند و با هدف دستیابی به پیشرفت و توسعه یافتگی، شیوه های متعدد آموزشی و پژوهشی را در سطح جامعه علمی و نخبگان خود جاری می سازند تا از این گذرگاه در رده های برتر علمی جهان قرار گیرند.
بر این اساس با توجه به موارد یاد شده می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که کشورهای اسلامی و به ویژه ایران با سابقه تمدنی چندهزار ساله خود، در راستای تحقق اهداف عالیه اسلامی در زمینه کسب علم و دانش، با در نظرداشت ضررهای جبران ناپذیر تاریخی، باید در راستای تقویت بنیه علمی و دانشگاهی خود گامی اساسی و محکم بردارد و سردمداران ملل اسلامی باید عقب ماندگی موجود را با رسیدگی و آموزش ویژه به جامعه علمی کشورهایشان جبران کنند.
یادآوری پیروزی انقلاب اسلامی، ضرورت مسئله مذکور را دوچندان می کند، چراکه جنبش آزادی خواه و ارزشی مردم ایران، درست زمانی به رهبری امام راحل به وقوع پیوست که کشورهای اسلامی در شرایطی راکد قرار داشتند و خواب غفلت آنها را از مسائل پیرامونی و چپاولهای بیگانگان از کشورشان دور نگه داشته بود، و در واقع انقلاب ایران به رهبری امام خمینی(ره) تلنگری بود بر ملل اسلامی چراکه تاکیید امام همواره علم اندوزی و استفاده از نظرات نخبگان در اداره امور کشور بود، مسئله ای که امروز نیز توسط حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، ولی ا مر مسلمین جهان مطرح می شود و ایشان در طول 22 سال رهبری حکیمانه شان به کرات در دیدار با نخبگان و جامعه دانشگاهی کشور مطرح کرده اند و در حقیقت لزوم توجه به مباحث تولید علم، بومی سازی علوم انسانی، وحدت حوزه و دانشگاه، برپایی کرسی های نظریه پردازی در دانشگا ه ها و غیره در قالب زنجیره ای ناگسستنی و مرتبط با هم از سوی ایشان مطرح شده است.
در این مجال بررسی گلچینی از سخنان مقام معظم رهبری و پیوستگی موضوعی آن ها در طول 22 سال اخیر، موجب می شود تا روند کاری مسئولان در راستای تحقق مطالبات رهبری بیش از پیش مشخص و جایگاه فعلی وضعیت آموزشی کشور و به ویژه محوردانشگاه تببین شود.
نقش جامعه دانشگاهی در وحدت میان مسلمانان
معظم له در تاریخ 29/9/1368 در دیدار با جمع کثیری از دانشگاهیان و طلاب حوزههای علمیه، با اشاره به مسائل مطرح روز یعنی به هم پیوستگی و به بیان بهتر وحدت حوزه و دانشگاه و همچنین پیشنیه علمی ایران در تولید علم اظهار کردند: قرن نوزدهم که اوج تحقیقات علمی در عالم غرب میباشد، عبارت از قرن جدایی از دین و طرد دین از صحنه زندگی است. این تفکر، در کشور ما هم اثر گذاشت و پایه اصلی دانشگاه ما بر مبنای غیر دینی گذاشته شد. علما از دانشگاه روگردان شدند و دانشگاه هم از علما و حوزههای علمیه روگردانیدند. این پدیده، هم در حوزه علمیه و هم در دانشگاهها سوء اثر گذاشت. در حوزههای علمیه سوء اثر گذاشت; زیرا علمای دین را صرفا به مسایل ذهنی دینی ـ ولاغیر ـ محدود و محصور کرد و آنها را از تحولات دنیای خارج بی خبر نگه داشت.
پیشرفت های علم از نظر آنها پوشیده ماند و روح تحولگرایی و ضرورت تحول در فقه اسلام و استنباط احکام دینی ـ که همواره در تحولات عظیم جهانی، چنین تحولی در استنباط دین و فقه اسلام وجود داشته است و فقه برای رفع نیاز جامعه، مستند به قرآن و سنت است ـ در حوزهها از بین رفت. حوزهها از واقعیت زندگی و حوادث دنیای خارج و تحولات عظیمی که به وقوع میپیوست، بیخبر ماندند و به یک سلسله مسایل فقهی و غالبا فرعی محدود شدند. مسایل اصلی فقه ـ مثل جهاد و تشکیل حکومت و اقتصاد جوامع اسلامی و خلاصه فقه حکومتی ـ منزوی و متروک و "نسیا منسیا" شد و به مسایل فرعی و فرع الفرع و غالبا دور از حوادث و مسایل مهم زندگی، توجه بیشتری گردید. این، ضربهای بود که به حوزههای علمیه وارد آمد و دست سیاست ها هم از این استفاده کرد و با تبلیغات و روش های شیطنتآمیز، هر چه توانستند حوزهها را از تحولات زندگی دورتر کردند.
و اما دانشگاه ـ که خشت اولش از حوزه علمیه و دین جدا نهاده شده بود ـ در مشت کسانی افتاد که نه از دین و نه از اخلاق اسلامی و نه از اخلاق سیاسی و نه از احساس وجدان یک شهروند نسبت به کشور و ملتشان بهرهای نداشتند. در طول هفتاد سال اخیر، به جز عده معدودی از قبیل امیرکبیر و بعدها هم چند نفری که بسیار معدود بودند، بیشتر کسانی که زمام امور تحصیلات عالیه در این کشور بهدست آنها بوده است و مسایل آموزش عالی به اراده و تدبیر آنها ارتباط پیدا میکرده، بقیه کسانی بودهاند که منافع ملت ایران در مقابل منافع بیگانگان، برای آنها از هیچ رجحانی برخوردار نبود و بیشتر به فکر چیزهای دیگری بودند تا آینده این ملت و این کشور!
این تصادفی نیست که ملت ایران، با آن سابقه تاریخی علمی و با این استعداد درخشانی که دارد (همه کسانی که روی مسایل ملتها کار کردهاند و ما اطلاع داریم، درباره ملت ایران گفتهاند که این ملت، دارای استعدادی بالاتر از متوسط استعدادهای بشری است) و با آن فرهنگ غنی عمیق اسلامی و با داشتن دانشمندان بسیار بزرگ در طول قرنهای متوالی و با وجود شوق و علاقه طبیعی به آموختن و دانستن، در این دویست سال یا صد و پنجاه سالی که دنیا چهار نعل به سمت معلومات و دانش و قلههای علم حرکت کرده، ایران و ملت ایران، جزو گروهها و ملتهای عقبافتاده قرار گرفته است.
اگر این ملت را به حال خود هم وا میگذاشتند، در علوم جلو میافتاد و در بیشتر دانشهایی که در ابتدا از قلب و درون خود جوامع جوشیده و سر کشیده و شکفته است، پیشرفت میکرد و پابهپای دنیا پیش میرفت و این قدر عقب نمیماند.
بعد از آن که راه معلومات و علوم روز غربی در ایران باز شد، دستهای خیانتکار و غافل، کاری کردند که این ملت عقب بماند و پیشرفت نکند. سالها و بلکه قرنهای متمادی، ملت ما در اوج قله علم بود و در هیچ جای دنیا در آن دوران، این قدر علوم درخشش نداشت. شما شنیدهاید که قرون وسطی، قرون تاریکی و ظلمات است. امروز هم اروپاییها وقتی میخواهند مردمی را تخطئه کنند، میگویند اینها قرون وسطایی هستند! قرون وسطی، یعنی قرنهای جهالت و ظلمات ملتهای اروپایی. درست همزمان با این قرون، قرون درخشش دانش در ایران و کشورهای اسلامی است. ابنسینا و ابوریحان بیرونی و محمدبن زکریای رازی و عمرخیام ـ منجم و ریاضیدان بزرگ ـ و بزرگترین ادبا و بزرگترین علمای ما در علوم طبیعی و بزرگترین ریاضیدانها و منجمان و پزشکهای ما که امروز آثار علمی آنها در دنیا مطرح است، همزمان با قرون وسطی زندگی میکردهاند. بله، قرون وسطی، قرون ظلمات و تاریکی برای اروپاییهاست و قرون درخشش دانش برای ما مسلمانها میباشد. اروپاییها، این حقیقت را کتمان میکنند و مورخان غربی، آن را به زبان نمیآورند و ما هم عادت و باور کردهایم!
ملتی با این سابقه درخشان تاریخی، در دوران ستم فراگیر حکومت پادشاهی در این کشور ـ و بدتر از همه در این دویست یا صد و پنجاه سال اخیر، یعنی اواخر قاجاریه و همه دوران پهلوی ـ از لحاظ پیشرفت علمی، در این حد از تنزل قرار گرفت. این، کاری است که انجام دادند و علت عمده این مسئله، جدایی دین از علم در کشور ما بود. علما و دانشمندان و محققان علوم طبیعی در کشور ما، از دین جدا ماندند و در نتیجه به درد مردم و کشور و ملتشان نخوردند. خوبترها و بهترین هایشان رفتند و برای بیگانگان مفید واقع شدند. عدهیی هم در همینجا بودند و برای بیگانهها کار کردند. روشنفکرانی که در همین دانشگاهها درس خواندند، همانها بودند که در طول حکومت پهلوی، ادارهی این کشور را به خائنانهترین وجهی برعهده داشتند و به این ملت خیانت کردند. اینها، متخرجان همین دانشگاهها بودند و خدا رحم کرد که انقلاب اسلامی پدید آمد. آن نسلی که بتدریج از روشنفکران متأخر این جامعه فارغالتحصیل شده بودند و به سمت کارهای سیاسی میرفتند، به قدری نسل بیریشه و بیاعتقاد و بیپیوندی بودند که خدا میداند اگر آنها بر سر کار میآمدند، با این ملت و این کشور چه میکردند. هست و نیست و بود و نبود این ملت را میسوزاندند و از بین میبردند! خدا را شکر که آنها مهلت پیدا نکردند و انقلاب اسلامی آمد و آن سلسله و طومار را درهم درید.
ایشان در ادامه بیانات خود در این جمع اظهار کردند: در نظام اسلامی، علم و دین پابهپا باید حرکت کند. وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی این دو. وحدت حوزه و دانشگاه، معنایش این نیست که حتما بایستی تخصصهای حوزهیی در دانشگاه و تخصصهای دانشگاهی در حوزه دنبال بشود. نه، لزومی ندارد. اگر حوزه و دانشگاه به هم وصل و خوشبین باشند و به هم کمک بکنند و با یکدیگر همکاری نمایند، دو شعبه از یک مؤسسهی علم و دین هستند. مؤسسهی علم و دین، یک مؤسسه است و علم و دین باهمند. این مؤسسه، دو شعبه دارد: یک شعبه، حوزههای علمیه و شعبهی دیگر، دانشگاهها هستند; اما باید با هم مرتبط و خوشبین باشند، با هم کار کنند، از هم جدا نشوند و از یکدیگر استفاده کنند. علومی را که امروز حوزههای علمیه میخواهند فرا بگیرند، دانشگاهیها به آنها تعلیم بدهند. دین و معرفت دینی را هم که دانشگاهیها احتیاج دارند، علمای حوزه به آنها تعلیم بدهند. سر حضور نمایندگان روحانی در دانشگاهها، همین است. چه قدر خوب است که این ارتباطها، برنامهریزی و سازماندهی بشود. این، یکی از بهترین و طبیعیترین وحدتهاست.
میدانید که در دوران اختناق و در آن هنگامی که دستگاه جبار برای جدا کردن روحانیون از تحصیلکردهها، از تمام وسایل استفاده میکرد، یک عده روحانی آگاه و عالم و عاقل و مصلحت بین و مصلحت شناس داشتیم که ارتباطشان را با دانشگاهها مستحکم کردند. بهترین جلسات سخنرانیهای علمایی مثل مرحوم آیهالله مطهری و امثال ایشان، در دانشگاهها بود و مرحوم دکتر مفتح (رضواناللهعلیه) یکی از پرکارترین و فعالترین اینگونه روحانیون بود.
طلاب و دانشجویان قدر یکدیگر را بدانند، با یکدیگر آشنا و مرتبط باشند، احساس بیگانگی نکنند، احساس خویشاوندی و برادری را حفظ کنند و روحانیون در دانشگاهها عملا ـ قبل از قولا ـ کوشش کنند که نمونههای کامل عالم دین و طلبهی علوم دینی را به طلاب و دانشجویان و دانشگاهیان ارایه بدهند و نشان دهند که هردو نسبت به یکدیگر، با حساسیت مثبت و با علاقه همکاری میکنند. این، همکاری و وحدت حوزه و دانشگاه است. البته برای این کار، باید برنامهریزی و سازماندهی بشود.
همچنین معظم له در همان سال به تاریخ تاریخ 5/10/1368 در دیدار با گروهی از روحانیون و ائمه جمعه و استاید حوزه های علمیه اهل سنت، با اشاره به لزو وجود وحدت میان مسلمین عنوان کردند: این مسألهی وحدت که در این دیدار صمیمی و دوستانه میخواهم بیشتر از همه روی آن تأکید کنم، یک مسألهی حیاتی است. نه این که بگوییم برای جمهوری اسلامی حیاتی است ـ البته اهمیتش برای جمهوری اسلامی جای شک نیست ـ اما حقیقتا برای اسلام و دنیای اسلام حیاتی است. شما ملاحظه کنید، امروز دنیا به سمت بلوکبندی میرود; یعنی هر چند کشور در گوشهیی، به ادنی مناسبتی با هم اتحاد و اتفاق پیدا میکنند. مثلا کشورهای عضو پیمان آ.سه.آن در شرق آسیا، جامعهی مشترک اروپا، اتحاد ورشو (تا وقتی که اروپای شرقی قبل از حوادث اخیر هویتی داشت)، اتحاد کشورهای حول و حوش خلیج مکزیک، سازمان ملل، غیرمتعهدها و تمام این واحدهای پراکنده در همهی دنیا، به واحدهای پیوسته تبدیل میشوند. علت هم این است که در این دنیا میفهمند که هر واحدی، به تنهایی قادر بر تأمین نیازهای خودش ـ از جمله نیاز دفاع از خود ـ نیست و باید با هم دست به یکی کنند.
در عین این که دولتها و قدرتها و ادارهکنندگان جهان، برای مصالح دولتها و مسایل سیاسی خود، به سمت وحدت پیش میروند، تمام تلاشهای استکبار در جهت تضعیف ملتها و بخصوص ملت اسلام و ایجاد اختلاف بین اینها بهکار میرود. شیعه و سنی که مسألهی امروز نیست; قرنهاست که در اسلام، شیعه و سنییی وجود دارد. در خود مذهب سنی، اشعری و معتزلی و مذاهب مختلف وجود دارد. در شیعه، شش امامی و دوازده امامی و اخباری و اصولی وجود دارد. همان دستهبندیهایی که در تسنن هست، همانها در تشیع هم وجود دارد. انواع و اقسام دستهبندیها و فرقهبندیها، یا بر اثر سوء سیاست و یا بر اثر سوء فهم و یا با دست مغرض و یا بر اثر جهالت به وجود آمده است. اینها که جدید نیست; اما شما ببینید که امروز در دنیای اسلام، علیه وحدت مسلمین چه قدر تلاش میشود.
همین الان من در کتابخانهی خودم، یک قفسه از کتابهایی که با چاپهای اعلا و با اسمهای محترم مثلا استاد فلان دانشگاه، در پنج شش سال اخیر در نهایت تلاش و لجاجت علیه شیعه نوشته شده است، دارم. نقطهی مقابلش هم از این طرف شده است. شاید بعضی از آقایانی که با من سوابق نشست و برخاست دارند، میدانند که من هیچ بنا ندارم که در قضایا، یک طرفه قضاوت کنم. اینها علیه آنها و آنها علیه اینها مینویسند که هیچ کدامش هم سالم نیست.
وقتی بعضی از پدیدههای داخل شیعه را که چیزهایی در آن بود و گزنده مینمود، تعقیب میکنیم، به جاهای مشکوک میرسیم و کاملا روشن است که به نقاط مشکوک ارتباط پیدا میکند. در سنی هم همین طور است. در همین علمای بلوچستان، زیدی یک مقدار کارهایی میکرد که وقتی بعدا تحقیق کردیم، به یک جاهای مشکوک و وابسته رسید. بنابراین، میبینید که دستهای استکبار و استعمار و سیاستهای جهانی تلاش میکنند که در بین جامعهی مسلمین اختلاف بیندازند.
مقام معظم رهبری در طول سال 1368 دیدارهای متعددی را با دانشگاهیان داشتند، در اینجا اشاره به به بیانات دو دیدارمعظم له با جمع کثیری از دانشگاهیان و طلاب حوزههای علمیه و همچنین در دیدار با گروهی از روحانیون و ائمه جمعه و استاید حوزه های علمیه اهل سنت، اهمیت فراوانی دارد چراکه در هر دو دیدار اساتیدی از حوزه و دانشگاه توامان حضور داشته و در دیدار دوم تاکید بر مسئله وحدت مسمانان با حضور دانشگاهیان صورت پذیرفته است.
در نگاه نخست و در بررسی بیانات ایشان تاکید بر تولید علم به ویژه پس از ارائه سابقه درخشان علمی ایران و دولت های مسلمان در مقابسه با دول غربی به ویژه درقرون وسطا، حاکی از آن است که مقام معظم رهبری در ارتباطی به هم پیوسته خواستار رسیدن به اوج موفقیت های علمی با توجه به پیشنیه کشور ایران هستند و در آن برهه زمانی در حضور اساتید حوزه و دانشگاه، علاوه بر بازگشت به تمدن اسلامی، وحدت حوزه دانشگاه را مطالبه می کنند چرا که به زعم بسیاری این دو نهاد علمی ، از پایه از یکدیگر جدا هستند در حالی که در کشوری مثل ایران که تمامی امور بر پایه دستورات دین مبین اسلام شکل گرفته است، دو مجموعه حوزه و دانشگاه مانند یک زنجیر به هم متصل هستند.
به هم پیوستگی علم و دین به یکدیگر و تلاش غربی ها بر انفصال این زنجیر
همچنین ایشان دردر تاریخ 28/9/1369 در سخنرانی شان در جمع طلاب حوزههای علمیه و دانشجویان دانشگاهها، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، با اشاره به بیانات امام راحل در رابطه با مسئله یاد شده، اظهار کردند: و اما مسألهی وحدت حوزه و دانشگاه و روحانی و دانشجو. با اینکه بیش از ده سال از اعلام این امر میگذرد، به نظر میرسد که هنوز دربارهی این بنیان مبارکی که امام بزرگوارمان بنا گذاشتند، جا برای سخن گفتن و تحلیل کردن و مطالعه کردن هست. وحدت حوزه و دانشگاه یعنی چه؟ آیا مقصود این است که برنامههای حوزه را در دانشگاه، یا برنامههای دانشگاه را در حوزه اجرا کنیم؟ یقینا مقصود اینها نیست. حوزه برای خود، علوم و درسها و روشهایی دارد; دانشگاه هم برای خود، علوم و روشها و مقاصدی دارد. البته هرکدام هم باید روشهای خود را کامل کنند و از تجربههای یکدیگر استفاده نمایند; دراین بحثی نیست. بنابراین، مقصود از وحدت حوزه و دانشگاه، اینها نیست.
وحدت حوزه و دانشگاه که امام به عنوان یک شعار مطرح کردند، اغلب از واقعیت تلخی در جامعهی ما و یا همهی جوامع اسلامی منشأ میگرفت که آن واقعیت تلخ، ساخته و پرداختهی مستقیم و حسابشدهی دست استعمار بود. آن واقعیت این بود که وقتی استعمارگران، نقشههای فتوحات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خود را طراحی میکردند، به یک مانع عمده برخورد کردند و آن، اعتقادات دینی ملتها بود.
دانشگاه اسلامی و ویژگی های آن
همچنین ایشان با اشاره به نفوذ استعمار در بطن جوامع اسلامی وتلاش بر زدودن وجهه دینی در این جوامع و قشر فرهیخته آن ها ادامه دادند: علم و دانش هم اسلامی و از اسلام است; والا به دانشگاه رفتن و مقداری از بیتالمال و امکانات مردم را مصرف کردن، و بدون اینکه یک نفر به علم دل بدهد و به فراگیری اهمیتی بدهد، فقط برای اینکه بتواند سرهمبندی، تکه کاغذی به دست بیاورد و در سایهی آن شغلی بگیرد، تا پولی گیربیاورد ـ نه اینکه شغلی بگیرد، تا کاری بکند ـ اینکه اسلامی نیست. دانشجو هم اگر اینطور درس بخواند، اسلامی نیست. استاد هم اگر اینطور درس بدهد، اسلامی نیست. روابط اسلامی در دانشگاه این است; والا جوانان و دختران و پسران ما بحمدالله مسلمانند.
ایشان در بخش دیگری از سخنانشان عنوان کردند: امروز درس خواندن، حقیقتا یک فرصت الهی است. در راه دین، در راه اسلام عزتبخش درس بخوانید; اسلامی که امروز به ملت ایران، اینطور مکانت برجسته و مقام ممتازی در میان ملتها بخشیده است. مردم ما از قدرتها بیگانهاند، به تشرها و تهدیدهای ابرقدرتها بیاعتنا هستند و لبخند تمسخر بر لبهایشان نقش میبندد. اینها، عزت است.
تببین سخنان معظم له در دیدار سال 1369 این موضوع را نمایان می کند، که ایشان تاکید بر علم آموزی قشر دانشجو بر مبنای عزت اسلام دارند، چرا که غربی ها دو مقوله علم و دین را جدا از هم دانسته و وجود این دومولفه را توامان با هم،امکان ناپذیر می دانسته و البته نمی دانند، اما تحصیل جمع کثیری از دانشجویان ایران اسلامی ، در محیطی علمی دینی، اثباتی است مبنی بر اشتباه بودن مسئله یاد شده توسط غرب.
لزوم توجه به بومی سازی علوم انسانی// چرایی و روند پیشرفت
ایشان همچنین در دیگر دیدارهای خود با اصحاب دانشگاه و حوزه، همواره علاوه بر تاکید بر موارد یاد شده، خواستار تولید علم و بومی سازی علوم انسانی در داخل فضای جامعه علمی کشور شده اند، یادآوری این مسئله ضروری به نظر می رشد که قبل از وقوع انقلاب اسلامی، صاحب نظران کشور و بخش اعظم اساتید دانشگاهی، بر مبنای فضای غرب گرای آن روزگار، تقریرکننده مکاتب مختلف فلسفی غرب در کلاس های دانشگاهی خود بودند، مکاتبی که عمر آن ها در کشورهای اروپایی نز به پایان رسیده و سال ها بود که به زباله دان تاریخ پیوسته بودند.
وجود چنین فضایی در سطح جامعه دانشگاهیان آن زمان، به لحاظ علمی کشور را با فوجی ازدانشجویان مواجه میساخت که حرفی تازه و برمبنای داشته های تاریخی و تمدنی شان نداشته و مرتبا مکاتب تاریخ گذشته غربی را مطالعه کرده و از همان ها نیز امتحان پس می دادند و فارغ التحصیل می شدند ، هرچند که باید گفت دانستن سیر گذر وضعیت علوم انسانی در دیگر کشورها و از جمله غرب مانعی ندارد، اما توجه صرف و کاربردی کردن آنچه که حتی در مبدا و ماوا اولیه اش جایی ندارد، امری غیر ضروری و اصولا بی فایده است.
بنابراین رهبر معظم انقلاب اسلامی زیرکانه و در طول 22 سال اخیر و در مقاطع مختلف این موارد را یادآوری کرده و خواستارتوجه به علوم انسانی بومی شدند. بررسی بیانات معظم له در طول سال های اخیر و دیدار هرساله ایشان با جمعی از دانشجویان، مبین مسئله مذکور است.
مطلع بودن دانشجو از مسائل سیاسی،قدرت و توانایی تحلیل سیاسی
ایشان در تاریخ 10/8/1374 در دیدار دانش آموزان و دانشجویان با اشاره به ضرورت سیاسی بودن دانشجو و آگاهی این قشر از مسائل سیاسی اظهار کردند: بنده یک وقت عرض کردم دانشگاهها باید سیاسی باشند و دانشجو باید سیاسی باشد. معنای این حرف آن است که دانشجو باید قدرت تحلیل سیاسی داشته باشد تا جبههبندیهای دنیا را بشناسد؛ تا بفهمد امروز دشمن کجاست و از کجا و با چه ابزاری حمله میکند. این، برای شما لازم است. اگر شما تلاش سیاسی، کار سیاسی، مطالعه و مباحثه سیاسی نداشته باشید، این توانایی را پیدا نمیکنید. البته توجّه داشته باشید که دشمن از همین امر استفاده نکند. دشمن با کمال هوشیاری ایستاده است. امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام فرمود: «و من نام لم ینم عنه» ؛ مراقب باشید که اگر شما غفلت میکنید، دشمن از شما غفلت نمیکند. دشمن با کمال هوشیاری مراقب است.
قدرت تحلیلی یک دانشجو در رابطه با مسائل سیاسی زمانی گسترش می یابد که بتواند مجالی برای ارائه نظرات خود داشته باشد و در عین حال اطلاعاتی از پیشنیه تاریخی و وضعیت کلی نظام حاکم بر جهان داشته باشد، این امر محقق نخواهد شد مگر با برگزاری نشست های تحلیلی و کرسی های نظریه پردزای که همواره به ویژه درسال های اخیر مورد تاکید رهبر انقلاب اسلامی اسلامی بوده است.
خودآگاهی جمعی در محیط های علمی//جنبش نرم افزاری همه جانبه وظیفه دانشگاه ها
مقام معظم رهبری همچنین به تاریخ 9/12/1379 در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر، در بخشی از سخنانشان اظهار کردند: من درباره تعبّد علمی و تسلیم جزمیگری علمی در علوم مختلف شدن، این اشاره را کردم. به طور علمی معتقدم که یک خود آگاهی جمعی باید در همه محیطهای علمی نسبت به فرهنگ وارداتی و تحکمآمیز و زورگویانه غربی بهوجود آید. این مسأله تهاجم فرهنگیای که ما مطرح کردیم، بعضی کسان بهشدّت از آن آزرده شدند و گفتند چرا میگویید تهاجم فرهنگی!؟ در حالی که تهاجم فرهنگی، وسط میدان مشغول مبارز طلبیدن است، بعضی کسان سعی کردند آن را در گوشه و کنار پیدا کنند! این تهاجم فرهنگی، مخصوص برخی از پدیدههای ظاهری و سطحی نیست؛ مسأله این است که یک مجموعه فرهنگی در دنیا با تکیه به نفت، حقّ وتو، سلاح میکروبی و شیمیایی، بمب اتمی و قدرت سیاسی میخواهد همه باورها و چارچوبهای مورد پسند خودش برای ملتها و کشورهای دیگر را به آنها تحمیل کند. این است که یک کشور گاهی به تفکر و ذائقه ترجمهای دچار میشود. فکر هم که میکند، ترجمهای فکر میکند و فرآوردههای فکری دیگران را میگیرد. البته نه فرآوردههای دست اوّل؛ فرآوردههای دست دوم، نسخ شده، دستمالی شده و از میدان خارج شدهای را که آنها برای یک کشور و یک ملت لازم میدانند و از راه تبلیغاتی به آن ملت تزریق میکنند و به عنوان فکر نو با آن ملت در میان میگذارند. این برای یک ملت از هر مصیبتی بزرگتر و سختتر است.
باید مغزهای متفکر استاد و دانشجوی ما بسیاری از مفاهیم حقوقی، اجتماعی و سیاسی را که شکل و قالب غربی آنها در نظر بعضی مثل وحی منزل است و نمیشود دربارهاش اندک تشکیکی کرد، در کارگاههای تحقیقاتی عظیم علوم مختلف حلاجی کنند؛ روی آنها سؤال بگذارند؛ این جزمیتها را بشکنند و راههای تازهای بیابند؛ هم خودشان استفاده کنند و هم به بشریت پیشنهاد کنند. امروز کشور ما محتاج این است؛ امروز انتظار کشور ما از دانشگاه این است. دانشگاه باید بتواند یک جنبش نرمافزاری همهجانبه و عمیق در اختیار این کشور و این ملت بگذارد تا کسانی که اهل کار و تلاش هستند، با پیشنهادها و با قالبها و نوآوریهای علمی خودی بتوانند بنای حقیقی یک جامعه آباد و عادلانه مبتنی بر تفکرات و ارزشهای اسلامی را بالا ببرند. امروز کشور ما از دانشگاه این را میخواهد. دانشگاه را مشغول چه کاری کنند که دانشجو و استاد را از این راه باز بدارند؟ یقین بدانید یکی از چیزهایی که امروز مورد توجّه سرویسهای اطّلاعاتی است، این نکته است که ببینند چگونه میتوانند دانشجوی بیدار و دانشگاه آگاه ایرانی را از آن راهی که میتواند به اعتلای کشور بینجامد، منصرف کنند و مانعش بشوند.
من البته درباره تفکر و فرهنگ وارداتی غرب بارها صحبت کردهام. بعضی ممکن است این را حمل بر نوعی تعصّب و لجبازی کنند. نه؛ این تعصّب و لجبازی نیست. برای به زنجیر کشیدن یک ملت، هیچ چیزی ممکنتر و سهلتر از این نیست که قدرتمندان عالم بتوانند باورهای آن ملت و آن کشور را بر طبق نیازهای خودشان شکل دهند. هر باوری که یک ملت را به اتّکای به خود، اعتماد به نفس، حرکت به جلو و تلاش برای استقلال و آزادی وادار کند، دشمن خونی آن، کسانی هستند که میخواهند با قدرت متمرکز، همه دنیا را در اختیار بگیرند و به نفع خودشان همه بشریت را استثمار کنند. لذا با آن فکر مبارزه میکنند. در نقطه مقابلش، سعی میکنند با راهها و شیوههای مختلف، افکار و باورها و جهتگیریهایی را در میان آن ملت ترویج کنند که به گونهای بیندیشد که آنها میخواهند. وقتی آنطور اندیشید، آنگونه هم عمل و حرکت خواهد کرد. این یک ابزار بسیار رایج است؛ تئوریسازی استعماری. این کار را از اوّل انقلاب در ایران کردهاند و امروز هم میکنند. در جاهای دیگر دنیا هم انجام دادهاند؛ مخصوص این دوران هم نیست.
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، در این دیدار، ضمن اشاره به تهاجم فرهنگی و همچنین فرهنگ وارداتی غرب، خواهان تولید فکر و اندیشه، در محیط های دانشگاهی و همچنن ارائه این نظریه ها به جهان هستند و همچنین ارائه مدلی از سوی اندیشمندان داخل کشور که مبتنی بر اصول و عقاید اسلامی باشد. ضرورت این مهم زمانی مشخص می شود که هدف کشورهای استعمارگر از مداخله در امور کشورها نمایان شود. کشورهای غربی با در دست داشتن ابزار متعدد به ویژه ثروت که منتهی به داشتن امکانات می شود، به دنبال تزریق طرز فکری وابسته و واحد به کشورهای جهان سوم و به ویژه کشور های اسلامی هستند تا بتوانند آنها را از تمدن غنی خود دور سازند، بنابراین ضرورت صیانت از فرهنگ خودی با در نظرداشت و محوریت فعالیت های فرهیختگان کشور به ویژه دانشجویان در تببین فرهنگ اسلامی ایرانی در قالب کارگروههای تخصصی بیش از پیش احساس می شود.
ایشان همچنین در تاریخ 24/9/1387 در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، با اشاره به اهمیت بحث تولید علم، بیان کردند:
حالا جلسات دانشگاهى - جلسات دانشجوئى - براى ما جلسات خیلى دلنشینى است؛ چون هم فضاى صداقت و خلوص در این جلسات هست، هم دانشجو در شکلدهى حال و آینده نقش اساسى دارد. این آن چیزى است که به نظر من دانشجویان ما هرگز نباید این را از نظر دور بدارند. دانشجو نقشآفرین است؛ هم در زمان حال و هم نسبت به دوران آینده؛ فرداى کشور.
این عنصرى که در این کارگاه عظیم با همت و تلاش خود و با هدایت و کمک استادان، ارزش افزوده و فوقالعادهاى پیدا میکند، دانشجوست. و یقیناً با این نگاه، دانشگاه مهمترین زیرساخت پیشرفت و توسعهى کشور است؛ یعنى هیچ یک از زیرساختهاى گوناگون کشور اهمیت و نقش دانشگاه را ندارد؛ چون دانشگاه نیروى انسانى را تربیت میکند که مهمترین سرمایهى کشور نیروى انسانى است. از دانشگاه همیشه و در همه جا این انتظار هست که محل جوشش و اوج دو جریان حیاتى در کشور باشد: اول، جریان علم و تحقیق؛ دوم، جریان آرمانگرائىها و آرمانخواهىها و هدفگذارىهاى سیاسى و اجتماعى. کمتر محیطى را - شاید محیط دیگرى را نشود پیدا کرد - میتوان پیدا کرد که مثل دانشگاه این دو جریان در آن به طور موازى همواره جوشش داشته باشد؛ هم جریان علم و تحقیق که مایهى حیات جامعه و عزت جامعه است و عزت علمى به دنبال خود عزت اقتصادى، عزت سیاسى، عزت بینالمللى را مىآورد، در دانشگاههاست، و هم آن مسئلهى آرمانگرائى که بظاهر به مسئلهى علم ارتباطى هم ندارد، اما در همه جاى دنیا انتظار از دانشگاهها به خاطر حضور دانشجو این است که در زمینهى ترسیم آرمانها و گرایش به تحصیل این آرمانها و رسیدن به این آرمانها، دانشگاه فعال باشد. این دیگر مربوط میشود بخصوص به دانشجو؛ جوانى دانشجو، سن دانشجو، آمادگىهاى روحى دانشجو، که این اقتضاء را به دانشگاه میدهد. این، انتظار از دانشگاه است. البته در بعضى از جاها این انتظار برآورده میشود، در بعضى جاها هم برآورده نمی شود.
در مورد جریان اول - که جریان علم و تحقیق است - باید گفت در گذشته در کشور ما کمابیش این جریان بود؛ نمیشود بکلى حرکت دانشگاهى پیش از انقلاب را نفى کرد. ایرادهائى بر آن وارد است، لکن بالاخره حرکتى بود که وجود داشت. عناصر دلسوز، علاقهمند و عالمى پیدا میشدند و در دانشگاهها نقش ایفاء میکردند، لکن بعد از انقلاب حرکت علمى در دانشگاهها سرعت گرفته، که البته دلائلى هم دارد که چرا این پیش آمده است.
در این سالهاى اخیر که مسئلهى تولید علم و نهضت تولید علم، نهضت نرمافزارى، بازگشت به خود، اهتمام به تحقیق در دانشگاهها مطرح شده، یک حالت جهشى در این حرکت به وجود آمده است؛ در بخشى از مسائل علمى و کارهاى علمى و فناورى که نمونههاش را دارید مشاهده میکنید، در زمینهى دانشهاى پزشکى، در زمینهى دانشهاى نو، در زمینهى مسائل هستهاى، در زمینهى نانو و غیر اینها کارهاى مهمى در دانشگاههاى ما انجام گرفته است که در گذشته تصور نمیشد که ما بتوانیم؛ محقق ما، استاد ما، دانشجوى ما، جوان ما بتوانند به این نقاط دست پیدا کنند و این جهش را پیدا کنند؛ اما امروز پیدا شده.
آنچه مهم است این است که این جهش باید ادامه پیدا کند. ما در زمینهى مسائل علمى دچار عقبماندگى مزمن هستیم. آنچه که اهمیت دارد - که من حالا بعد هم عرض خواهم کرد - مسئلهى ادامهى حرکت سریع است. ما باید این سرعت و این شتابى را که در حرکت علمى ما وجود دارد، سالها ادامه بدهیم؛ هیچ جایز نیست که ما اندکى توقف کنیم؛ زیرا عقبماندگى ما از دنیاى پیشرفتهى از لحاظ علمى، عقبماندگى زیاد و قابل توجهى است؛ این را میدانیم، این را میفهمیم و از او رنج میبریم. علت هم این است که ملت ما یک ملت داراى هوش زیر متوسط نیست که بگوید حالا حقم است. ملت ما ملتى است که داراى هوش بالاى متوسط جهانى است؛ این حرفى است که ثابت شده؛ همه میگویند. خیلىها ذکر میکنند، میگویند، آثارش هم مشاهده میشود. سابقهى علمى ما و تاریخ علمى ما هم همین را تأیید میکند. این ملت، آن هم در این نقطهى حساس از کرهى زمین، از لحاظ علمى دچار این عقبماندگى و فقرى که بر او تحمیل کردهاند باشد، غیر قابل تحمل است.
معظم له در این دیدار همچنین در بخشی دیگر از سخنانشان اظهار کردند: یقیناً قبل از انقلاب - قبل از اینکه این حرکت و شوق در مردم به وجود بیاید؛ این احساس دلیرى در مقابل موانع در مردم ما به وجود بیاید - اگر میگفتند که کشور ما خواهد توانست به این نقطه از دانشهاى گوناگون برسد، کسى باور نمیکرد. آن روزى که براى یک بیمارى معمولى که امروز توى بیمارستانهاى درجهى سه و چهار در شهرستانهاى دور ما براحتى آن را علاج میکنند، افراد ناچار بودند به کشورهاى خارج بروند، پولهاى زیادى بدهند، منت زیادى را بکشند - این مال خیلى قدیم نیست، مال همین پیش از انقلاب است - با این وضعى که امروز ما داریم در دانشهاى گوناگون و در بخشهاى مختلف، یقیناً یک روزى به نظر خیلىها دستنیافتنى بود؛ اما ملت ما به او دست یافت، جوانهاى ما به او دست یافتند. همین مسئلهى هستهاى از این قبیل است، مسائل گوناگون در بخشهاى علمى از این قبیل است. بنابراین، اینى هم که یک روزى کشور ما و ملت ما کاروان دانش را آنچنان پیش ببرد که بتواند در دنیا مرجع علمى باشد، چیز ممکنى است. البته مقدماتى دارد، که این مقدمات بایستى طى شود و این مقدمات شروع هم شده. یکى از این مقدمات، همین خودآگاهى ماست که احساس کنیم که «باید»؛ و احساس کنیم که «میتوانیم». یکى دیگر از مقدمات، تهیهى نقشهى علمى جامع کشور است که کشور از لحاظ تحصیل علم و طلب علوم مختلف دچار سردرگمى نباشد.
این کار خوشبختانه انجام گرفته. همین دوستان و محققین و برجستگان، برخاستهى از دانشگاهها و از این دانشگاه، توانستهاند نقشهى جامع علمى را تهیه و فراهم کنند، که در شرف نهائى شدن است و این یک گام بسیار بلند در راه پیشرفت علم در کشور است. البته بعد از آنکه نقشهى جامع علمى تهیه و فراهم شد، کارهاى دیگرى هم بایستى انجام بگیرد؛ از جمله: ایجاد نظام مهندسى این نقشه، تبدیل نقشهى جامع علمى به صدها پروژهى علمى، و سپردن این پروژهها به پیمانکاران امینى که عبارتند از همین دانشگاهها و اساتید و مراکز تحقیقاتى دانشگاهها. بعد، ایجاد شبکهى نظارت بر این پیشرفت علمى؛ حسن اجراء. و درگیر کردن استاد، دانشجو، محقق - که حالا دانشجویان پرسیدند در زمینهى پیشرفت علمى، تکلیف ما چیست - اینها حتماً باید در این طرح مهندسى نقشهى جامع علمى دیده شود. هر تک تک دانشجو میتواند نقش ایفاء کند؛ هر مرکزى از مراکز تحقیقاتى، هر کارگاه آموزشى میتواند نقش ایفاء کند و اساتید هم میتوانند. بنابراین یک کار چند ساله است. این کار چند ساله با شدت، با حدت، با پیگیرى تمام، با امید بایستى دنبال شود و انشاءاللّه به نتائجى خواهد رسید. یقیناً روزى خواهد رسید که شما ببینید مرجعیت علمى یافتن دانشگاههاى ایران و دانشمندان ایران چیز دور از دسترسى نیست؛ خیلى نزدیک به شماست. شما جوانها یقیناً این را خواهید دید؛ من تردیدى ندارم.
تاکید بر خوداتکایی و توانستن، تهیه نقشه جامع علمی کشور از جمله بیانات ایشان در این نشست بوده است که در طول سالهای اخیر به عنوان دستور کار فضای علمی کشور و مطابق سازی این بخشها مورد توجه قرار گرفته است.
اما دیدار اخیر مقام معظم رهبری در تاریخ 13/07/1390، با نخبگان و برگزیدگان علمی کشور، نکاتی شایان توجه داشت که به نوعی بیانات معظم له در طول 22 سال اخیر خظاب به جامعه دانشگاهی کشور را در بر داشت.
همان طور که پیشتر نیز عنوان شد، ایشان در سلسه بیانات خود، همواره بر خوداتکایی در حوزه تولید علوم انسانی، پویایی فضای دانشگاه، برپایی کرسیهای نظریه پردازی، تولید علم و محتوا، تاکید داشتند، دیدار اخیر ایشان با نخبگان، در سال جاری مجموعه ای از مطالبات رهبری را نیز شامل می شد که علاوه بر آن نکته مشهود دیگر در این دیدار، به هم پیوستگی بیانات ایشان در طول سالیان متمادی بود که در قسمت بعد، گزیده هایی از بیانات معظم له را در این دیدار می خوانیم.
ایشان با اشاره به سخنان یکی از نخبگان حاضردر نشست ادامه دادند: نکتهى دیگر این است که یکى از دوستان گفتند جوانها کارهاى خوبى دارند میکنند، در مسائل گوناگون فکر میکنند، منتها براى اینها مجالى به منظور مطرح شدن و منشأ اثر قرار گرفتن وجود ندارد. فرض بفرمائید در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، یا در همان نشستهاى راهبردى که اشاره کردند - که انشاءاللّه ادامه پیدا میکند - جوانها هم حضور پیدا کنند. البته این حرف منطقى است، این حرف درستى است؛ حتماً حضور جوانها در بعضى از بخشها تأثیر میگذارد. این را من بگویم؛ ببینید شماها همهتان جوانید و من در حضور شما جوانهاى عزیز - که خب، همهتان بچههاى من هستید، فرزندان من هستید - دوستانه و پدرانه به شما عرض میکنم؛ اینجور نیست که در همهى بخشهاى گوناگون، حضور جوان مثبت باشد. یکى از خانمها در مورد قضا انتقاد کردند و گفتند وارد کردن قاضىهاى جوان، به ناکارآمدى دستگاه قضا منتهى میشود؛ قاضىها بایست پخته باشند.
خیلى خوب، این خیلى حرف جالبى بود؛ من این حرف را یادداشت کردم. یک جاهائى همین جور است. البته در یک بخشهائى - که بخشهاى محدودى هم نیست - حضور جوان تأثیرات بسیار مثبت و سازنده و پیشبرندهاى دارد؛ اصلاً فضاى جدید و افق جدیدى را در مقابل چشم همه باز میکند؛ اما همه جا اینجور نیست. به هر حال حتماً بایستى از جوانها استفاده بشود، منتها من این نکته را بگویم؛ ببینید عزیزان! فکر شما و کارى که کردید و راه نوئى که پیدا کردید، پیشنهادى که به نظرتان رسیده، تأثیرگذارىاش فقط این نیست که این فوراً به دستگاه اجرائى منتقل بشود و فوراً یک ترجمهى عملیاتى بشود و اجرائى و عملیاتى شود؛ نه، این تنها تأثیر نیست. یکى از مهمترین تأثیرات همین فکر کردنها این است که شما فضاسازى میکنید، گفتمانسازى میکنید. در نتیجه، در یک فضاى معتقد به یک مبناى فکرى یا عملى، رئیس جمهور هم همان جور فکر میکند، وزیر هم همان جور فکر میکند، مدیرکل هم همان جور فکر میکند، کارکنان هم همه همان جور فکر میکنند؛ این خوب است.
و شما این کار را انجام میدهید. فکر کنید، بگوئید، بنویسید، در مجامع خودتان منعکس کنید؛ آن کرسىهاى آزاداندیشى را که من صد بار - با کم و زیادش - تأکید کردم، راه بیندازید و اینها را هى آنجا بگوئید؛ این میشود یک فضا. وقتى یک فضاى گفتمانى به وجود آمد، همه در آن فضا فکر میکنند، همه در آن فضا جهتگیرى پیدا میکنند، همه در آن فضا کار میکنند؛ این همان چیزى است که شما میخواهید. بنابراین اگر چنانچه این کارى که شما مثلاً در فلان نشستتان، در فلان مجموعهى دانشجوئىتان کردید، فکرى که کردید، ترجمهى عملیاتى نشد، به صورت یک قانون یا به صورت یک دستورالعمل اجرائى درنیامد، شما مأیوس نشوید؛ نگوئید پس کار ما بىفایده بود؛ نخیر. و من به شما عرض بکنم؛ در این پانزده شانزده سال اخیر، همین حرکت علمىاى که آغاز شده، همین جور آغاز شده؛ همین جور امروز علم شده یک ارزش؛ چند سال قبل اینجورى نبوده. ما همین طور روزبهروز هى پیش رفتیم.
یک روزى یک چیزهائى گفته میشد که به گوشها سنگین مىآمد. من یک روزى مسئلهى «تولید علم» را مطرح کردم، بعد دیدم بعضى جاها نشستهاند روى کلمهى «تولید علم» دارند خدشه میکنند - حالا یک مناقشهى لفظى - که علم قابل تولید نیست! امروز این به صورت یک گفتمان قطعى در آمده؛ شماها گلهمندید از این که این کار در مقطع خاص خودش پیش نمیرود. این خیلى پیشرفت است. بنابراین بایستى کار کرد. و کار کنید، فکر کنید؛ حتماً تأثیر دارد.
از من سؤال شد نظرم در مورد علوم پایه چیست؟ همین طور که اشاره کردند، من چندین بار راجع به علوم پایه بحث کردهام. من علوم پایه را خیلى مهم میدانم. من یک وقتى گفتم علوم پایه در مقایسهى با علوم کاربردىاى که ما داریم، مثل یک ذخیرهى بانکى است در مقابل پولى که شما توى جیبتان میگذارید. شما براى خودتان یک مقدار ذخائر بانکى دارید که پشتوانهى کار شما، مایهى امید شما، منشأ درآمدهاى شما آن است. البته یک مقدار هم پول توى جیبتان میگذارید و خرج میکنید. نمیخواهیم جسارت کنیم؛ واقع قضیه این است. این علوم کاربردىاى که امروز وجود دارد، اینها همهاش همین پولهائى است که ما داریم خرج میکنیم. یک ملت مجبور است مهندسى داشته باشد، شهرسازى داشته باشد، صنایع داشته باشد، پزشکى داشته باشد، سلامت و درمان داشته باشد؛ اینها پولهائى است که روزانه داریم خرج میکنیم؛ اما مایه و ریشهى اصلى این علوم، علوم پایه است.
یک مسئله هم مسئلهى مقالات علمى است. خوشبختانه مقالات از لحاظ کمّى، و در مواردى از لحاظ کیفى، پیشرفت خیلى خوبى داشته؛ منتها یک نکتهى مهمى وجود دارد که من چند بار تا حالا مطرح کردم و خوشبختانه دیدم امروز هم در حرفهاى بعضى از دوستان همین نکته تکرار میشود، و آن این است که تولید مقاله هدف نیست. اولاً کیفیت مقاله مهم است. از این مهمتر، جهت مقاله است؛ این مقاله را براى چه مینویسیم؟ این افزایش تعداد مقالات باید خودش را در بازار کار ما و تولید ما و زندگى واقعى ما نشان بدهد. مقاله باید بر طبق نیاز کشور نوشته بشود؛ این خیلى مهم است. بنابراین هم مسئلهى کیفیت مقالههاست که مهم است، هم اینکه مقاله باید براى رفع یک نیازى در کشور تهیه بشود. اگر این شد، حالا گیرم یکى هم یک مقالهاى نوشت و به دیگرى فروخت. گفت: «تو بدم؛ هر جور میخواهى، بدم». حالا ما آنجورى نگوئیم. مقاله اگر به نفع کشور است، به نفع یک جهتى است، به هر شکلى باشد، خوب است؛ اما صرف اینکه یک مقالهاى نوشته بشود، این هدف نیست. رشد میزان مقاله، هدف نیست؛ در صنایع و در بازار باید خودش را نشان بدهد.
موارد مطروحه و گلچین بیانات رهبری در طول سه دهه، 60 - 70 و 80، حاکی از آن است که معظم له در هر برهه ای توجه ویژه ای به مباحث دانشگاهی داشته و دارند و همواره در دیدار با دانشجویان و جامعه علمی کشور و در مجال های دیگر، خواستار پویایی فضای دانشگاه، بوده و برگزاری نشست هایی در قالب کرسی های نظریه پردازی را خواستار شده اند که در راستای تحقق منویات ایشان، وزرات علوم، دانشگاه ها، پژوهشگاه ها و ... هرکدام به نوبه خود فعالیت های متعددی داشته اند، که از مهمترین آن ها شاید بتوان به تدوین آیین نامه و شرح وظایف کرسی های علمی هیات حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره، اشاره کرد. البته آنچه ضروری به نظر می رسد این است که نباید به این حد از پیشرفت اکتفا کرد بلکه توجه بیشتر به منویات مقام معظم رهبری و داشتن تلاش مضاعف برای رفع نواقص و مشکلات توقعی به جا از جامعه حوزوی و دانشگاهی کشور است.
|