·         شریف لک زایی

آنچه رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر نخبگان علمی و فرهنگی کشور، با آنها در میان نهادند و از روند گسترش کرسی‌های آزاداندیشی گله‌ گزاری کردند، به میزان زیادی وظیفه روشنفکران و اندیشمندان را در قبال این مسئله افزایش می‌دهد؛ به این خاطر که ایجاد و ترویج کرسی‌های یاد شده، از امور فرهنگی  زیربنایی برای توسعه و پیشرفت کشور به شمار می‌رود. با این حال وظیفه خطیر اندیشمندان در این برهه حساس تاریخی، نقد و بررسی عملکرد کرسی‌های آزاداندیشی و نظریه‌پردازی است. مطلب حاضر با توجه به این مهم به نگارش درآمده است.

چندی پیش طی سخنانی در جمع نخبگان از اینکه مسئله آزاداندیشی مغفول واقع شده است صریحاً گلایه کردند و بار دیگر بر تحقق کرسی‌های آزاداندیشی و نظریه‌پردازی تأکید ورزیدند. در اینجا این پرسش مطرح می‌شود که موانع تحقق کرسی‌های آزاداندیشی و نظریه‌پردازی چیست و چرا با توجه به همه تأییدات و تأکیدات مقام عالی کشور این مسئله همچنان در گیرودار ساختارهای اداری و اجرایی مغفول و مهجور واقع شده است؟

شاید بتوان طیفی از موانع را برای فقدان تحقق کرسی‌های آزاداندیشی و نظریه‌پردازی برشمرد که طبیعتاً فقدان زیرساخت‌های فرهنگی لازم، می‌تواند در صدر آنها باشد؛ به این معنا که تحقق این مسئله اولاً یک مسئله فرهنگی است و ثانیاً باید از طریق فرهنگسازی‌ نهادینه شده و تحقق یابد. در واقع در این بخش مشکلات بسیاری وجود دارد و متأسفانه اقداماتی به منظور فرهنگسازی‌ در این زمینه از سوی نهادهای مسئول به انجام نرسیده است. برای مثال رسانه‌ای مانند صدا و سیما نتوانسته است فضای مناسبی برای برگزاری گفت‌و‌شنودها و میزگردهای فکری و حتی سیاسی پدید آورد و کمتر توانسته گامی در این زمینه بردارد. از این گذشته فضای تک‌صدایی در این رسانه در اغلب بخش‌های آن حضور قوی و برجسته‌ای دارد که همان تک‌صدایی را نیز به معنای کامل تحقق نبخشیده است. از این رو به‌نظر می‌رسد رسانه تأثیرگذاری مانند صداوسیما در این زمینه فقط شعار داده است و نتوانسته گامی مؤثر در این راه بردارد.

مسئله دیگری که آن هم به فرهنگسازی‌ نیاز دارد تحقق بخشی به فرهنگ گفت و شنود و تحمل یکدیگر است. در جامعه علمی و فرهنگی ما افراد هنوز نمی‌دانند چگونه با یکدیگر گفت و شنود داشته باشند و بنابراین توان تحقق ایده کرسی‌های آزاداندیشی، نظریه‌پردازی و نقد و مناظره را ندارد؛ زیرا تحقق این مسئله نیازمند الزاماتی است که باید عملی شود. یکی از ملزومات اولیه گفت و شنود همانا صبوری و تحمل نظر و دیدگاه دیگران است. گفت و شنود دیدگاه‌های همگرا، الزاماً نیازمند شرایط و فضای خاصی نیست و حتی واجد جار و جنجال و هیاهو هم نیست. آنچه ارزش می‌یابد این است که تضارب آرا صورت گیرد و دیدگاه‌های مختلف و متفاوت بتوانند با یکدیگر به گفت‌و‌شنود بپردازند و فرهنگ تحمل‌پذیری را در خود تقویت کنند.

از سویی به‌نظر می‌رسد یکی از عمده‌ترین مشکلات ما در این حوزه مربوط به نهادهای آموزشی و علمی نظیر آموزش و پرورش، حوزه علمیه و دانشگاه ، به ویژه شیوه تربیت و مسائل روان‌شناختی است. در واقع فقدان فرهنگ مناسب گفت و شنود و عدم فرهنگسازی‌ به مسئله مهم‌تری که به‌نظر تربیتی است باز می‌گردد. ما برای اینکه گپ و گفت موفقی با یکدیگر داشته باشیم هیچ نوع آموزشی ندیده‌‌ایم و البته برای آن تربیت هم نشده‌ایم، از این رو نهادهای سیاسی و اجتماعی وظیفه مهمی در این زمینه دارند؛ به ویژه نهاد خانواده، نهاد حکومت، نهاد دین، نهاد تعلیم و تربیت و حتی نهاد اقتصاد. به‌نظرم آزادی باید ارزش به شمار آید و این ارزش در جامعه نهادینه و حتی خود به نهاد مبدل شود.

در کنار همه اینها نمی‌توان از مجریان تحقق ایده‌آزاداندیشی غفلت کرد. در واقع در پاسخ به این پرسش که چه کسانی باید به این ایده جذاب تحقق ببخشند، باید گفت آنان که خود به این مسئله و ایده باور دارند و حتی اینگونه تربیت شده و بر این نظرند که آزادی در قالب برگزاری کرسی‌های آزاداندیشی و نظریه‌پردازی می‌تواند به پیشرفت جامعه ما مساعدت کند. طبیعتاً مجریانی که با چنین فضایی ناآشنا بوده و برخوردار از فضای ذهنی بسته هستند نه تنها توان تحقق چنین برنامه‌هایی را ندارند بلکه در مقابل انجام آن آگاهانه یا ناآگاهانه کارشکنی می‌کنند. بنابراین تحقق کرسی‌های آزاداندیشی و نظریه‌پردازی منوط به این است که کارگزاران آن با روحیه و منشی آزاد پرورش یافته و از چنین توان فکری و فرهنگی‌ای برخوردار باشند. در غیر این صورت نمی‌توان انتظاری برای تحقق آزاداندیشی داشت و سال‌ها بعد از طرح این مسئله به جایی خواهیم رسید که الان هستیم.

طبیعتاً روی سخن و گلایه مقام معظم رهبری نیز با چنین مجموعه‌هایی است که نتوانسته‌اند فضای مناسبی برای محقق ساختن این ایده به‌وجود آورند که با تصریح حدود 100بار از سوی ایشان متأسفانه وضعیت رضایت‌بخش نیست. شاید حتی بتوان گفت در پاره‌ای از موارد، قواعد دست و‌پا‌گیری از سوی نهادهای مسئول در این بخش پدید آمده که نقض‌غرض و مانعی در سر راه تحقق آزاداندیشی است. کارنامه بزرگ‌ترین نهاد سیاستگذاری فرهنگی کشور، یعنی شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و حتی وزارت عریض و طویل علوم، تحقیقات و فناوری نیز در این زمینه روشن نیست. طبیعتاً بهره‌گیری از دیدگاه صاحب‌نظران واجد صلاحیت و کنار گذاشتن افراد ناآشنا به ویژه با حوزه علوم انسانی و اسلامی تأثیرات خاص خود را برجای گذاشته و خواهد گذارد. ضمن اینکه فضای محافظه‌کار رایج نیز اجازه طرح مباحث فکری جدید را نمی‌دهد و حداقل در سر راه طرح آن موانعی ایجاد می‌کند که باید به نحو مناسبی رفع و رجوع شود.

بنابراین نکته مهم، ایجاد و تحقق شرایطی است که هر صاحب فکر و اندیشه بدون هر گونه دغدغه‌ای بتواند از امکان طرح ایده‌های خود بهره‌مند باشد و بدون هراس به طرح آرای خود بپردازد. البته این امر در صورتی است که مرادمان از آزاداندیشی به واقع تضارب آرای مختلف و متفاوتی باشد که در جامعه وجود داشته و حتی رودرروی یکدیگر قرار دارند. به‌نظر می‌رسد آزادی بیان و آزادی پس از بیان در این زمینه نقش انکارناپذیری دارد تا امنیت قابل قبولی در جامعه تحقق یابد و صاحب‌نظران در هر سطحی از امکان طرح نظرات خود برخوردار باشند. ما در این بخش نیازمند تأکید بیشتری بر امنیت فکری، فرهنگی و سیاسی هستیم تا بتوانیم به سمت مطلوب حرکت کنیم. در وضعیت فعلی، فضای سنگین سیاسی، فضای علمی و فرهنگی را آلوده ساخته که بایستی به سمت اصلاح حرکت شود.

افزون بر موارد برشمرده باید تأکید شود که متأسفانه حوزه تصمیم‌گیری فرهنگی کشور عمدتاً در اختیار صاحب‌نظران و دانش‌آموختگان حوزه علوم انسانی نیست و افراد غیرمتخصص درباره حوزه علوم انسانی تصمیم‌گیری می‌کنند. از این رو انتظار تحرک و تحول جدی، مؤثر و رو به جلو نباید داشت. خیل عظیم مسئولان اجرایی مانند وزرا و معاونان آنان، استانداران، فرمانداران و حتی رؤسای بسیاری از دانشگاه‌ها اساساً با علوم انسانی بیگانه‌اند و در این حوزه تحصیل نکرده‌اند. اگرچه داستان مهجوریت علوم انسانی در کشور ما سابقه تاریخی یک‌صدساله‌ای دارد که مجال باز کردن آن در اینجا نیست اما می‌توان تأثیرات آن را بر علوم انسانی این مرزوبوم آشکارا مشاهده کرد. از این رو است که حوزه علوم انسانی بومی و اسلامی لاغر و نحیف باقی‌مانده و البته پاره‌ای از مسئولان با توجه به دغدغه‌ها و حساسیت بالایی که در این حوزه وجود دارد از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنند و باز هم این تحقق ایده کرسی‌های آزاداندیشی و نظریه‌پردازی است که عقیم می‌ماند. البته وجود قواعد پیچیده و دست‌و‌پاگیر ایجاد شده از سوی متصدیان برگزاری کرسی‌های آزاداندیشی و نظریه‌پردازی و ابلاغ آیین‌نامه‌های دیرهنگام هم رمق و رغبتی برای مشارکت صاحب‌نظران باقی نمی‌گذارد. متأسفانه تحقق کرسی‌های واقعی آزاداندیشی و نظریه‌پردازی مستلزم شرایط دشواری است که صاحب‌نظران از خیر حضور در اینگونه مجالس منصرف می‌شوند و ترجیح می‌دهند مباحث خود را به همان شیوه رایج در قالب کتاب یا مقاله- درصورتی که امکان نشر بیابد- منتشر ‌کنند تا شاید پس از انتشار، فضای گپ‌و‌گفتی شکل گیرد و دانش به سمت جلو حرکت کند.

سخن پایانی اینکه آزادی و آزاداندیشی باید از لایه‌های پایین اجتماع بجوشند و آیین‌نامه‌ها و دستورالعمل‌ها تنها نقش تسهیل‌کننده داشته باشند و لاغیر. در این میان مشکل امنیت، مشکل معیشت باید از سر راه آزاداندیشی برداشته شده و با فرهنگسازی‌ فضا برای تحقق این ایده فراهم شود. در چنین صورتی است که ما از فضای شعاری خارج شده و فضای علمی دلنشینی را تجربه خواهیم کرد.